نویسنده ؟ ابراهیم خرّمی مشگانی



 

از جمله سؤالاتی که برخی از افراد می پرسند، این است که فلسفه ی حجاب برای زنان چیست؟

چنین سؤالی می تواند دو جنبه داشته باشد: عده ای به قصد رسیدن به حقایق و برخی دیگر به نیت اعتراض و وارد کردن اشکال سؤال می کنند.
در این قسمت از بحث، به فلسفه و ماهیت حجاب می پردازیم و اینکه چرا زنان مسلمان باید حجاب را رعایت کنند؟
رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش می آفریند، بلکه می تواند خانواده، اجتماع و... را نیز تحت تأثیر قرار دهد. همان طور که رعایت آن به عنوان یک امر ضروری می تواند مفید باشد، عدم رعایت آن نیز پیامدهایی منفی را به همراه دارد.
اینک نگاهی کوتاه می اندازیم به فواید و اثرات رعایت حجاب و پیامدهای آن و پاسخی مناسب به این سؤال که چرا حجاب برای زنان ضروری است؟ و جواب سؤال فوق را در موارد ذیل بررسی می نماییم:
1- حجاب در اسلام یک قانون است.
2- حجاب به عنوان سرچشمه ی زلال می تواند زن را به کمال برساند.
3- حجاب از بی بند و باری و مفاسد اجتماعی جلوگیری می کند.
4- حجاب باعث استواری و تداوم کانون گرم خانواده ها می شود.

حجاب در اسلام قانون است

بر زن مسلمان فرض است که بدون هیچ گونه قید و شرطی قانون حجاب را بپذیرد. بدون شک استقلال فکری و روحی انسان اجازه نمی دهد که بی قید و شرط تسلیم انسان دیگری شود؛ چرا که او هم مثل خودش یک انسان است و ممکن است در برخی موارد اشتباه کند.
ولی اگر انسان نسبت به خداوند تسلیم نشود، گمراه است؛ چرا که فرمان خداوند عاری از هرگونه اشتباهی است، از این گذشته فرمان خداوند حافظ منافع انسان است.
آیا ممکن است یک انسان عاقل این حقیقت را تشخیص دهد و با این وجود مصالح خود را زیر پا گذارد؟ هرچه داریم از خداوند سبحان داریم و باید در برابر دستورات او تسلیم شویم.
اسلام از تسلیم گرفته شده است: «الاسلام هو التسلیم» تسلیم شدن روح اسلام است. واضح است که خداوند و پیامبر هیچ نیازی به تسلیم مردم ندارند، بلکه انسان به علت عدم اطلاع کامل برخی مصالح خویش را فراموش می کند که خداوند می داند و به پیامبرش دستور می دهد.
این درست به آن می ماند که یک طبیب ماهر به بیمارش بگوید: در صورتی به درمان تو می پردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض باشی و از خود هیچ اراده ای نداشته باشی. این نهایت دلسوزی طبیب را نسبت به بیمار نشان می دهد و خدا از چنین طبیبی برتر و بالاتر است.
مردم در برابر دستورات و احکام الهی سه دسته اند:
گروه اول: تنها در مواردی تسلیم حق هستند که با منافعشان تطبیق کند: «نؤمنُ ببعضٍ و نکفُرُ ببعضٍ»، در حقیقت اگر ایمان هم آورده اند، به خاطر منافعشان است نه به حکم خداوند.
گروه دوم: کسانی که اراده و خواسته هایشان، خواسته و اراده ی خداست و اگر منافع زودگذرشان با فرمان خداوند در تضاد بود، از منافع خود چشم می پوشند و تسلیم فرمان خداوند می شوند، اینان مؤمنان و مسلمانان راستینند.
گروه سوم: از گروه دوم هم برترند و درواقع جز آنچه خدا اراده کند، اراده ای ندارند و جز آنچه او می خواهد، خواسته ای در دل آنها نیست. آنها به جایی رسیده اند که فقط چیزی را دوست می دارند که او دوست دارد و از چیزی متنفرند که او نمی خواهد، در حقیقت تسلیم محض خداوند تبارک و تعالی هستند.(1)
و این همان معنای آیه ی 36 از سوره ی مبارکه ی احزاب است که می فرماید: «و ما کان لمؤمنٍ و لا مؤمنهٍ إذا قضی اللهُ و رسولهُ امراً ان یکونَ لهم الخیرةُ من امرهم و من یعص اللهَ و رسولهُ فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»
«هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هرکس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.»
و در سوره ی مبارکه ی نور آیات شریفه ی 51 و 52 آمده است:
«إنما کان قول المؤمنینَ إذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا و اطعنا و اولئک هم المفلحون، و من یُطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فاولئک هم الفائزون»
«مؤمنان هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، سخنانشان تنها این است که می گویند شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگاران واقعی آنها هستند و هرکس خدا و پیامبرش را اطاعت کند و از پروردگار بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد، آنها رستگارند.»

مؤمنان باید کاملاً تسلیم باشند

«زبیر بن عوام» که از مهاجران بود، با یکی از انصار بر سر آبیاری نخلستان های خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلاف پیدا کردند.
هر دو برای حلّ اختلاف خود خدمت پیامبر رسیدند. از آنجا که باغستان زبیر در قسمت بالای نهر و باغستان انصاری در قسمت پایین نهر بود، پیامبر دستور داد که اول زبیر باغ هایش را آبیاری کند و بعد مسلمان انصاری، اما این مرد انصاری به ظاهر مسلمان از داوری عادلانه ی پیامبر ناراحت شد و گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که زبیر عمه زاده ی توست؟
پیامبر از این سخن بسیار ناراحت شد، به حدّی که رنگ رخسارش دگرگون گردید. در این موقع آیه ی شریفه ی 65 سوره ی مبارکه ی نساء نازل شد و به مسلمانان هشدار داد:
«فلا و ربکَ لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیتَ و یُسلموا تسلیماً»
«به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه تو را در اختلافات خود به داوری طلبند و سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.»
با توجّه به مطالب فوق از آنجایی که موضوع حجاب از دستورات الهی و از واجبات و ضروریات دین اسلام می باشد، یک مسلمان نباید از روی عمد و با آگاهی به این موضوع آن را منکر شود که اگر این طور شد، چنین فردی در ردیف کافران قرار می گیرد که باید مطابق قانون شرع اسلام مجازات شود.
قانون حجاب در اسلام برای حفظ مصالح دنیای بشریّت است؛ چرا که حجاب در زندگی نقش بسیار مهم و مؤثری ایفا می کند و اگر حجاب برای زنان ارزش نداشت، خداوند آن را واجب نمی کرد. زنان مسلمان پیرو قرآن مجید هستند و کتاب آسمانی و وحی الهی برای آنان کافی است و با صراحت زنان را به پوشش امر می کند و از بی حجابی نهی می کند.
حجاب در اسلام قانون است و رعایت آن لازم و ضروری است. برای روشن شدن مطلب به بخش حجاب در قرآن در همین کتاب مراجعه فرمایید.
لذا بر زنان مسلمان فرض است که با رعایت حجاب به مخالفین حجاب ثابت کنند که پیرو دین الهی و حضرت فاطمه سیده ی زنان عالم هستند و با این کار خود سنّت پیامبر و حضرت صدیقه ی طاهره فاطمه ی زهرا را زنده نگه می دارند.
اسلام حجاب را لازم و واجب نموده تا زمینه ی لازم برای رشد و کمال معنوی ما باشد و از طرفی آیا زنان بی حجاب دلایل منطقی بر برهنگی و بی حجابی خود دارند؟ و اگر دلیلی متقن و محکم دارند، فواید و مزیت های بی حجابی خود را بیان کنند.
امام صادق می فرمایند:
«روز قیامت آن زن زیبایی را که به خاطر زیبایی و قشنگی اش فریب خورده است، برای مجازات می آورند. او می گوید: پروردگارا! آنچه من کردم به خاطر این بود که تو مرا زیبا آفریدی.
در پاسخ به این زن حضرت مریم را می آورند و می گویند: تو زیباتری یا ایشان؟ ما او را هم زیبا آفریدیم، اما او فریب نخورد.
مرد زیبا را هم که فریب زیبایی اش را خورده است، می آورند. او هم برای توجیه کار خود می گوید: خدایا! مرا زیبا آفریدی و همین سبب چنین کاری شد.
در این هنگام حضرت یوسف را می آورند و می گویند: تو زیباتری یا یوسف؟ ما او را نیز زیبا آفریدیم، اما او فریب نخورد.
و نیز کسی را که به خاطر بلا و مصیبت گول خورده است، می آورند. او برای اینکه کار خود را توجیه کند، می گوید: خدایا! بلاهای زیاد باعث شد که گول بخورم.
در این هنگام حضرت ایوب را می آورند و می گویند: بلا و مصیبت تو سخت تر بود یا این؟ او هم بلاهای زیادی دید، اما فریب شیطان را نخورد.»(2)
در ادامه این قسمت بی مناسبت نیست که فرمایشاتی از امام خمینی(ره) بیاوریم که می فرماید:
«خطری که حس می کنیم، این است که زنان دو مرتبه به آن ابتذال ها کشانده شوند، اما حجاب اسلامی چه معنی دارد؟ حجاب اسلامی یعنی وقار، حجاب، شخصیت، ساخته ی من فقیه و دیگران نیست، این نصّ صریح قرآن است. آن قدری که قرآن مجید بیان کرده نه ما می توانیم از آن حدود خارج شویم و نه زنانی که به این کتاب بزرگ آسمانی معتقد هستند.»(3)

حجاب؛ سرچشمه ی کمال زن

حجاب؛ به عنوان یک سراپرده ی مجلل، شخصیت و قداست زن را در برمی گیرد و روز به روز بر درخشندگی و شخصیت زن می افزاید.
زن در سایه حجاب می تواند به تکاپو و فعالیت بپردازد بدون آن که گوهر شخصیتی خود را از دست بدهد. حجاب زن را از افتادن به گودال نابودی و هلاکت نجات می دهد. زنی که حجاب دارد، همه چیز دارد: ایمان، شخصیت، عزت، عظمت و آبرو و حیثیت اجتماعی.
زن در پرتو حجاب همانند یک غنچه ی زیباست که علی رغم زیبایی کسی نمی تواند لطافت او را مورد تیر چشم زخم قرار دهد و تا زمانی که این غنچه شکفته نشده است، هیچ کس حقّ چیدن و چپاول آن را ندارد. اما وقتی شکفته شد، خیلی زود مورد تعرّض قرار می گیرد. دیری نمی پاید که آن غنچه ی زیبا از شاخه جدا می شود و گلبرگ های لطیف آن در زیر پای کامجویان دیوسرشت له می شود، دستان بی رحم کامجویان در سایه ی شعارهای فریبنده، حجاب را از سر غنچه های لطیف می گیرند تا روز به روز گلستان اجتماع را ویران و ویران تر کنند.
تا غنچه ی نشکفته، به گلزار نهان است
محفوظ ز چشم و طمع رهگذران است
آن دم که شکوفا شود و کشف حجابش
در چیدن آن دستِ طلب بوالهوسان است
زن چون عطری خوشبوست و حجاب او چون شیشه ای زیبا و محکم که باعث می شود این عطر برای مدت ها پابرجا بماند و از هرگونه دستبردی در امان باشد و با هر نگاه آلوده ای نپرد. آیا می شود دور یک باغ زیبا و پر گل را دیوار نکشید و بدون حفاظ گذاشت؟
حجاب چون صدفی گرانبهاست که مروارید شخصیت زن را در خود جای می دهد و نمی گذارد که این گوهر گرانبها در بازار داغ و پرمخاطره ی انسان های بوالهوس به قیمت ارزان فروخته شود.
ارزش زن به حجاب اوست. وقار و ارزش زن همچون گنجی پرارزش است که نیاز به مراقبت و نگهداری دارد و هرکس که این گنجینه را بیشتر دوست دارد، از آن مراقبت بیشتری می کند. این گنجینه با نگهداری روز به روز گرانبهاتر می شود، ولی اگر در معرض دیده ی همگان قرار بگیرد، تکراری می شود و خریداران خود را از دست می دهد.
زنانی که برای حجاب ارزش قائل نیستند، در حقیقت به همان دوره گردانی می مانند که کالای وجود خود را به خریداران ارزان می فروشند و آیا هیچ زن عاقلی حاضر به این کار می شود؟ حجاب زینت و زیبایی زن است.
از امیرالمؤمنین علی روایت شده است که ما روزی خدمت پیامبر اسلام نشسته بودیم ایشان، فرمودند:
«اخبرونی ایُّ شیءٍ خیرٌ للنساء»
به من خبر دهید بهترین زینت از برای زنان چیست؟
هیچ کدام از اهل مجلس جواب ندادند و از هم متفرق شدند. من به نزد فاطمه (س) آمدم و سؤال پیامبر را برای او نقل کردم و در ضمن گفتم: هیچ کدام از ما جواب رسول الله را نمی دانستیم.
حضرت فاطمه فرمود: من جواب این سؤال را می دانم:
«خیرٌ للنساء ان لا یرین الرجالَ و لا یراهُنّ الرجال»
بهترین زینت از برای زنان آن است که هیچ مردی آنان را نبیند و آنان هم هیچ مردی را نبینند.
من به نزد رسول خدا برگشتم و گفتم: یا رسول الله! بهترین زینت زنان این است که هیچ مردی آنان را نبیند و آنان هم هیچ مردی را نبینند.
حضرت با تعجب فرمودند:
شما که قبلاً اینجا بودید چیزی نگفتید، این جواب را از کجا آوردی؟
گفتم: این جواب از فاطمه است.
پیامبر تعجب کردند و فرمودند: «إن فاطمه بضعةُ منی، به راستی فاطمه پاره ی تن من است.»(4)
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
فرمان خدا قول نبی نصّ کتاب است
از بهر زنان افضل طاعات حجاب است
خداوند در قرآن مجید سوره ی مبارکه ی احزاب آیه ی شریفه ی 59 می فرماید:
«یُدنین علیهنّ من جلابیبهن، ذلک ادنی ان یُعرفن فلا یؤذین»
«روسری های خود را اطراف گردن خود بیفکنند، این کار برای آن که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است.»
در جواب این سؤال که منظور از «شناخته شدن» که در آیه ی مذکور آمده چیست؟ باید گفت که زن مسلمان با رعایت حجاب، عصمت و متانت و حجب و حیای خود را به دیگران گوشزد می نماید و از دیگر زنان بی بند و بار و بی عفت باز شناخته می شود و از دست تعدی و تجاوز نااهلان و نگاه های زهرآلود انسان های هرزه در امان می ماند.
آری! زن در حجاب و پوشش همچون طاووس خوش پر و بال است، طاووس به پر و بال زیبایش می نازد و زن مسلمان به حجابش افتخار می کند؛ زن بی حجاب همچون طاووس بی پر و بال و زشت است و آیا در این شرایط کسی حاضر می شود
آن همه زیبایی را با این همه زشتی معاوضه کند؟
«خانم فاطمه دولان» استاد مسلمان انگلیسی زبان در ایران می گوید:
«من به عنوان کسی که در کشور غربی زندگی کرده است می فهمم که فلسفه ی حجاب چیست؟ وجود حجاب باعث می شود که زن ارزش خود را از حدّ یک کالای تجارتی و یا وسیله ای برای بهره دهی بیشتر، بالاتر ببرد و هم خود برای خویش ارزش قائل باشد و هم جامعه را وادار به احترام کند.»(5)
حضرت امام خمینی(ره) احیاگر اسلام ناب محمدی در عصر کنونی می فرماید:
«آنها که زن ها را می خواهند ملعبه ی مردان و ملعبه ی جوان های فاسد قرار بدهند، جنایتکارند. زن ها نباید گول بخورند، زن ها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود، با سر باز و لخت، این مقام زن نیست، این عروسک بازی است نه زن.»(6)
و در نهایت اینکه حجاب منشأ کمال زن است و به زنان حرمت و احترام می بخشد. زنان باید پاکی و صداقت را از حضرت مریم، آسیه، هاجر، خدیجه و فاطمه ی زهرا(ع) به ارث ببرند و باید میراث دار پاکی آنها باشند و نباید بازیچه ی هوس و آلوده به ویروس گناه گردند.
جامعه ای که زن را برهنه می خواهد، جامعه ای که روز به روز زن را به آرایش بیشتر دعوت می کند و به خاطر زیبایی و قوه ی جنسی اش از او به عنوان یک تابلوی تبلیغاتی استفاده می کند و جامعه ای که از زن برای جلب جهانگردان و... استفاده می کند، هرگز نباید انتظار داشته باشد که در آرامش به سر برد.
در چنین جامعه ای شخصیت زن تا حدّ یک عروسک و یا یک کالای بی ارزش سقوط می کند و ارزش های والای انسانی او به کلی از دست می رود و در این صورت او تنها به زیبایی و جوانی اش می تواند بنازد، نه به ارزش های درونی و معنوی خود، و چه دردناک است که بدانیم این جوانی و زیبایی مانند بهاری است که خزانی را در پی دارد، ولی ارزش های درونی و معنوی و ذاتی برای همیشه باقی و ماندگار است. به هر حال وقتی بی حجابی رایج شد، انسان های سرکش و دیوصفت، زنان را در چنگال های تیز خود می گیرند و از این طریق از آنها برای ارضای هوس های پلید خود استفاده می کنند.
وای خواهر!
از تو انتظار می رود که با حفظ حجاب از کرامت، شرافت، کمال، قداست، عظمت، حیثیّت و تمام کمالات انسانی خود به نحو احسن پاسداری کنی.

حجاب؛ مانع آلوده شدن جامعه به فساد

حجاب همچون سدّی محکم از آلوده شدن جامعه جلوگیری می کند و نمی گذارد که جامعه در منجلاب فسادهای اجتماعی فرو رود.
پیدایش مفاسد اجتماعی علت های زیادی دارد که یکی از علت های آن ریشه در بی حجابی زنان دارد. وقتی زنان به صورت نیمه عریان در جامعه حاضر شوند، بینندگان هرزه را به تحریک وا می دارند و این تحریک زمینه ساز انواع و اقسام فساد اجتماعی می شود.
امام صادق فرموده است:
«النّظرُ سهمٌ من سهام إبلیس»(7)
«نگاه؛ تیری از تیرهای شیطان است.»
با یک نگاه، آتش هوس پلید شعله ور می شود و فرد دیوانه وار و مستانه به این طرف و آن طرف می زند تا شاید راهی برای ارضای هوس خود پیدا کند و این آتش را خاموش کند.
امیرالمؤمنین علی فرموده است:
«رُبَّ صُبابةٍ غُرست من لحظةٍ»(8)
«ای بسا آتش عشق که از یک نگاه کردن پدید می آید.»
خودنمایانی هستند که از نشان دادن اندام لخت و عریان خود به دیگران لذت می برند، لباس های نازک، کوتاه، تنگ و چسبیده می پوشند تا بدین وسیله نقاط محرک بدن خود را بهتر جلوه دهند و با این عمل صدها کمبودی را که دارند مستور بدارند و عقده ها و نیازهای عاطفی و کمبودهای خود را پوشانیده و از منظر دیگران دور بدارند، اینان گندم نمایانی جو فروش بیش نیستند.
در امان ماندن محیط زندگی جامعه از افتادن در انحراف و فساد و ... همگی از برکات حجاب است. سعادت و شقاوت جامعه تا حدودی در گرو زنان می باشد.
امام خمینی(ره) می فرماید:
«زن مربّی جامعه است، از دامن زن انسان ها پیدا می شوند، مرحله ی اول مرد و زن صحیح از دامن زن است.
مربّی انسان ها زن است، سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است، زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند و با تربیت صحیح خودش، کشور را آباد می کند.
مبدأ همه ی سعادت ها از دامن زن بلند می شود، زن مبدأ همه ی سعادت ها باید باشد.»(9)
از گفتار، حرکات و سکنات نیکوی مادران و زنان است که مرد عروج می کند و به درجات بالا می رسد. زن با رعایت حجاب نقشه های شیاطین را خنثی و آنها را ناامید می کند، و آن ها را وادار می کند تا دام هایی را که برای افراد جامعه به ویژه جوانان گسترده اند، جمع کنند. زنان جامعه باید با رعایت حجاب امیدها را در دل جوانان زنده کنند. رعایت حجاب میزان امید به زندگی، کار، تلاش، تحصیل و کسب فضایل را در جوانان افزایش می دهد و باعث ترقی و پیشرفت جوانان در عرصه های مختلف می شود.

فحشاء سپاه موسی را از پای درآورد

«حضرت موسی با تلاش های پیگیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزاز درآورد. او برای توسعه ی خداپرستی و عدالت همواره می کوشید. در آن عصر شهر انطاکیه ( که فعلاً در ترکیه است) شهر باسابقه و پرجمعیتی بود، ولی ساکنان آن همواره تحت حکومت خودکامگی ستمگران به سر می بردند و از جهات گوناگون در فشار قرار داشتند. موسی برای نجات ملت انطاکیه راهی جز سرکوبی ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمی دید، برای اجرای این امر سپاهی به فرماندهی یوشع و کالب
تشکیل داد و آن سپاه را به سوی انطاکیه رهسپار کرد. عده ای از مردم نادان و از همه جا بی خبر و اغفال شده ی انطاکیه به دور دانشمند خود « بلعم باعورا» که اسم اعظم را می دانست، جمع شدند و از او خواستند تا درباره ی موسی و سپاهش نفرین کند.
بلعم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولی بعد بر اثر هواپرستی و جاه طلبی جواب مثبت به آنها داد. سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهی که سپاه موسی از بالای آن پیدا بودند، برود و در آنجا به موسی و سپاهش نفرین کند. در راه الاغش از حرکت ایستاد، هرچه کرد الاغ به پیش نرفت، حتی آن قدر با ضربات تازیانه اش آن را زد که کشته شد. سپس آن را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، ولی در آنجا هرچه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند، به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زیان حق و عدالت گام برمی داشت، شایستگی استجابت دعا از او گرفته شد و با کمال سرافکندگی برگشت.
او که تیرش به هدف نرسیده بود و به طور کلی از دین و ایمان سرخورده شده بود، دیگر همه چیز را نادیده گرفت و سخت مغلوب هوس های نفسانی خود گشت. از آنجا که دانشمند بود، برای سرکوبی سپاه موسی راه عجیبی را به مردم انطاکیه پیشنهاد کرد که همواره استعمارگران برای شکست هر ملتی از همین راه استفاده می کنند. آن راه و پیشنهاد این بود: مردم انطاکیه از راه اشاعه ی فحشا و انحراف جنسی و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند. دختران و زنان زیباچهره و خوش اندام را با وسایل آرایش بیارایند و آنها را همراه اجناس مورد نیاز به عنوان خرید و فروش وارد سپاه موسی کنند و سفارش کرد که هرگاه کسی از سربازان سپاه موسی قصد سوء در مورد آن دختران و زن ها داشت، مانع او نشوند.
آنها همین کار را انجام دادند، طولی نکشید که سپاه موسی با نگاه های هوس آلود خود به پیکر نیمه عریان زنان آرایش کرده، کم کم در پرتگاه انحراف جنسی قرار گرفتند، سپس کار رسوایی به آنجا کشید که: فرمانده یک قسمت از سپاه موسی زنی را به حضور موسی آورد و گفت: خیال می کنم نظر شما این است که هم بستر شدن با این زن حرام است، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم کرد. آن زن را به خیمه برد و با او آمیزش نمود.
کم کم بر اثر شهوت پرستی اراده ها سست شد، بیماری های مقاربتی و طاعون زیاد گردید و لشگر موسی از هم پاشید تا آنجا که نوشته اند: بیست هزار نفر از سپاه موسی به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینی سقوط کردند، روشن است که با رخ دادن چنین وضعی شکست و بیچارگی حتمی است.»(10)
این داستان به خوبی بیانگر یکی از فلسفه های پوشش برای زنان است.
تئوریسین آمریکایی گفته: «ما باید حجاب را از زنان ایرانی بگیریم.»
مارتین ایندیک (نظریه پرداز صهیونیست آمریکایی) گفت: «ما دیگر نمی توانیم در ایران روی تحریکات دانشجویی حساب کنیم و دیگر نمی شود دانشجویان را به خیابان ها بیاوریم.»
وی افزود: «پروژه ی فعلی ما این است که حجاب را از زنان ایران بگیریم، زنان بی حجاب علامت مخالفت با حکومت دینی ایران خواهند شد.»(11)
مرحوم علامه ی شهید مرتضی مطهری (ره) می فرماید:
«زن مسلمان باید آن چنان در میان مردم رفت و آمد کند که علایم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد و با این صفت شناخته شود و در این وقت است که بیمار دلان که دنبال شکار می گردند، از آنها مأیوس می شوند و فکر بهره کشی از آنها در مخیله شان خطور نمی کند، می بینیم که جوانان ولگرد همیشه متعرّض زنان جلف و سبک و لخت و عریان می گردند.
وقتی که به آنها اعتراض می شود که چرا مزاحم می شوید؟ می گویند: اگر دلش این چیزها را نخواهد، با این وضع بیرون نمی آید.»(12)
بنابر آنچه گفته شد، نجات جوانان از گرداب گناه و منجلاب فساد از برکات رعایت حجاب در جامعه می باشد. به امید آن روزی که زنان و دختران باشعور ما به اهمیت رعایت حجاب پی ببرند و با رعایت حجاب هم به سلامت جامعه بیافزایند و هم کرامت و شأن خود را حفظ نمایند.

حجاب؛ عامل تحکیم خانواده

تحکیم و اقتدار خانواده؛ خود عاملی است که از فلسفه ی حجاب ناشی می شود. در جامعه ای که زنان آن بدون حجاب در برابر دیدگان نامحرم و غیرخودی ظاهر می شوند، دیگر نباید انتظار داشت که خانواده هایی با اقتدار و متین در آن جامعه شکل گیرد.
وقتی زنی بدون حجاب ظاهر شد، دیگر قداست خانواده معنایی ندارد؛ چرا که بینندگان یک زن بی حجاب تنها خانم ها نیستند، بلکه این فیلم شوم و ویرانگر بینندگان دیگری هم دارد و آن مردان هستند که بعضاً مجردند و هنوز ازدواج نکرده اند. وقتی این مردان به راحتی می توانند بیننده ی چنین فیلمی باشند که بازیگر اصلی آن یک زن بی حجاب است و وقتی که می شود به راحتی از چنین
زنانی کام دل گرفت و تا زمانی که زنان هرزه و نیمه عریانی در اجتماع یافت می شوند که کالا را به قیمت بسیار ناچیز در اختیار مشتریان آلوده ی خود قرار می دهند؛ نمی توان انتظار داشت که افراد خانواده هایی که اصول اخلاقی را رعایت می کنند از این بلا به دور بمانند. و چه دردناک است اگر با خودنمایی و ناز و کرشمه زهرآگین این گونه افراد، جوانان پاک ما هم یک لحظه در دل قصد گناه کنند.
بنابراین یک فرد بی حجاب مسؤول بر باد رفتن قداست و استواری خانواده هاست. اگر بگوییم جوانان ما فقط به دلیل مشکلات شغلی و اقتصادی ازدواج نمی کنند، حقّ مطلب را به درستی ادا نکرده ایم؛ چون با استناد به گفته های فوق، بی حجابی و هرزگی زنان، خود تیشه ای است که به ریشه ی درخت خانواده می خورد و از طرفی مانع از آن می شود که نهال یک خانواده ی جدید با دستان جوانان سالم ما در گلستان اجتماع کاشته شود.
تمام مطالب گفته شده را می توان در دو مورد زیر خلاصه کرد:
1- اگر بیننده ی زن بی حجاب مجرد باشد، فکر ازدواج را از سر بیرون می کند؛ چون می تواند به راحتی به لذت های نامشروع خود دست یابد.
2- اگر بیننده ی زن بی حجاب فردی متأهّل باشد، باز هم تحت تأثیر قرار می گیرد؛ چون مرد همواره به دنبال تنوع است و هرچه را دید آرزو می کند و می خواهد.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
وقتی مرد متأهل زن بی حجاب را می بیند، به او علاقه مند می شود؛ چون اندام ظریف و عریان این زن همچون یک آهنربای قوی، دیده و دل مرد را به طرف خود می کشد. به موازات گرایش به این زن بی حجاب، حرص و طمع رسیدن به او روز به روز در دل مرد ریشه می دواند و از طرفی محبت و علاقه ی وی نسبت به زن شرعی و قانونی اش روز به روز کمرنگ و کمرنگ تر می شود، تا جایی که چنین مردی ناخودآگاه هنگام ورود به منزل دچار سوء رفتار می شود و از خود پرخاشگری و خشونت نشان می دهد و پیامد چنین رفتارهایی طلاق های تلخ و ناگواری است که ریشه در بی حجابی عده ای از زنان هرزه دارد.
آیا چنین فرجامی برای افراد به راستی سخت و ناگوار نیست؟ و آیا زنان بی حجاب جدای ضرر به خود به دیگران ضرر نمی زنند؟ قضاوت و داوری را به شما خواننده ی فهیم می گذاریم.
با استناد به آمار و ارقامی که امروزه از سوی کارشناسان امور اجتماعی داده می شود، به این نکته می رسیم که آمار طلاق روز به روز بیشتر می شود تا جایی که به یک پدیده ی تلخ اجتماعی تبدیل شده است. وقتی طلاق روز به روز رشد می کند و ازدواج کاهش می یابد، تازه می فهمیم در اطراف ما چه می گذرد.
بنابراین «حجاب» چون دیواری است که اطراف خانواده ها کشیده می شود و مانع از فروپاشی آن می شود. در یک جامعه ی فرهنگی و باحجاب، زن و شوهر متعلق به یکدیگرند، عاطفه و عشق همچون یک رودخانه ی زلال بین دو قلب جریان می یابد و زلالی این رودخانه، گویای صداقت و پاکی میان زن و شوهر است. و برعکس در جامعه ای که زنان در آن بدون حجاب ظاهر می شوند، رودخانه ی زلال و پاک صداقت، مبدأ و مقصدی ندارد. این رودخانه از قلب زن سرچشمه می گیرد و چون مسیر مشخصی ندارد، هر رهگذری از آن مشتی می گیرد و خود را سیراب می کند و دیری نمی پاید که دیگر آبی در رودخانه نمی ماند؛ چون به
چندین رود تقسیم شده و آب آن هرز رفته است. چنین است که پیمان مقدس زناشویی شکسته شده و جز کودکانی بی سرپرست که بر سر پیمان مانده اند، دیگر چیزی به جای نمانده است.
مرحوم علامه شهید آیت الله مطهری (ره) می فرماید:
«علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند، همین است و حال آن که در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود.
جوانان، پیش از آن که به برکت دنیای اروپا، کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، شب زفاف را کم از تخت پادشاهی نمی دانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود می دانستند. ولی امروز کامجویی های جنسی در غیر کادر ازدواج به حدّ اعلا فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق ها وجود ندارد.
معاشرت های آزاد و بی بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیاناً چنان که برخی از جراید پیشنهاد می کنند، با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.»(13)

پی نوشت ها :

1. تفسیر نمونه، ج7، ص 329.
2. بحارالانوار، ج12، ص 341.
3. مجله پیام زن، سال اول، دی ماه 1371، شماره 10، ص 1.
4. فاطمه ی زهرا من المهد الی اللحد.
5. مجله ی زن، شماره 994.
6. تبیان، ص 227.
7. زبده الاحادیث، ج1، ص 13.
8. آثار الصادقین، ج23، ص 287.
9. پوشش زن در اسلام، ص 96.
10. پوشش زن در اسلام، ص 48، به نقل از بحارالانوار، ج13، ص 374.
11. هفته نامه پرتو، 16 دی ماه 1381، شماره 162، ص 2.
12. مسئله حجاب، ص 177.
13. مسأله حجاب، ص 89.

منبع:خرّمی مشگانی ابراهیم/ جرا حجاب/انتشارات مرسل/تهران چاب سوم 1387